به گزارش خبرگزاری حوزه، کتاب «پرسمان علوی» اثری از مؤسسه آموزشی ـ پژوهشی مذاهب اسلامی و با همکاری ستاد پاسخگویی به مسائل مستحدثه دینی است که بخش های گوناگون این کتاب در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما فرهیختگان می گردد.
مرور زمان بسیاری از چهره های بزرگ تاریخی را کهنه و یا به فراموشی می سپارد و جز نامی از آنان در لابلای تاریخ نمی گذارد، اما در این میان برخی از چهره ها را نه تنها مرور زمان کهنه نمی کند بلکه روز بروز آنان را روشن تر و زنده می سازد.
یکی از کسانی که مرور زمان وجود او را روشن تر و نیاز به شناخت وی را ضروری تر می سازد، انسان کامل، امام علی بن ابیطالب(علیه السلام) می باشد.
بدون تردید امروزه انسان های تشنه عدالت و معنویت بیش از هر روز دیگر به الگو قرار دادن شخصیت حضرت امیر(علیه السلام) نیازمند است و این امر بستگی به شناخت و آگاهی همه جانبه از افکار، اندیشه ها و سیره و منش آن حضرت می باشد.
امید است که پروردگار بزرگ زمینه های الگوگیری آن حضرت را بیش از این به ما عنایت فرماید. از آنجا که پیرامون شخصیت بزرگان و افکار و سیره آنان پرسش ها و گاه در اثر فاصله زمانی ابهاماتی پدید می آید، شایسته است که به آنها پاسخ داده و ابهامات برطرف شود.
بدین جهت پرسش های رسیده از مناطق مختلف که مربوط به حضرت علی(علیه السلام) می باشد توسط معاونت پژوهش مؤسسه آموزشی ـ پژوهشی مذاهب اسلامی جمع آوری و به صورت کتاب در خدمت شیفتگان آن حضرت عرضه می شود.
- سؤال
- چرا شورای شش نفره خلیفه دوم حضرت علی (علیه السلام) را انتخاب نکردند و عثمان را انتخاب کردند؟
خلافت عمر چون به پایان رسید، برای انتخاب خلیفه بعد از خود شش نفر را انتخاب کرد و موضوع خلافت را به صورت شورا میان آنان محدود نمود.
این شش نفر عبارت بودند از حضرت علی (علیه السلام)، طلحه، زبیر، عبدالرحمان، عثمان و سعد بن ابی وقاص.
آنگاه ابو طلحه انصاری را با پنجاه نفر از انصار مأمور نمود که پشت در خانه ای که در آنجا اعضای شورا بحث و گفتگو می کنند ایستاده و منتظر اقدامات آنها باشند.
اگر پس از سه روز پنج نفر به یکی از توافق کردند گردن نفر مخالف را بزنید، و اگر دو نفر مخالفت کردند و چهار نفر به یکی توافق کردند گردن دو نفر مخالف را بزنید و اگر سه نفر به یکی توافق کردند و سه نفر به یکی، با کسی بیعت کنید که عبدالرحمان با وی بیعت کرده بود [۴۳]، حتی «متقی هندی» در کنز العمال از محمد بن جبیر از پدرش روایت کرده که عمر گفت: «اگر عبدالرحمان بن عوف دست به کسی گذاشت و آن را انتخاب کرد شما نیز با وی بیعت کنید» [۴۴]. و همین طور هشام بن سعد از زید بن اسلم از پدرش نقل کرده که عمر گفت: «اگر سه نفر یک رأی داشتند و سه نفر رأی دیگر شما با گروهی که عبدالرحمان در آن است بیعت کنید و هر چه وی گفت بشنوید و اطاعت کنید» [۴۵].
اما اصل جریان:
پس از سه روز از قتل خلیفه دوّم، علی(علیه السلام) عثمان، عبدالرحمان، سعد و زبیر در خانه ام المؤمنین عایشه جمع شدند و به شور و بحث پرداختند.
ابتدا عبدالرحمان گفت: «برای این که میان مسلمین تفرقه نیفتد لازم است ما با موافقت یکدیگر یکی را از بین خود برای خلافت انتخاب کنیم. حالا هر کس، دیگری را از خود شایسته تر می داند رأی خود را به آن بسپارد و به نفع آن کنار برود و من خود طمع خلافت ندارم [۴۶].
طلحه رأی خود را به عثمان سپرد و به نفع او کنار رفت، سعد نیز حق خود را به عبدالرحمان داد و زبیر نیز حق خود را به علی (علیه السلام) داد [۴۷].
طبری علت مخالفت نکردن سعد با عبدالرحمان و مخالفت نکردن عبدالرحمان با عثمان را رابطه خویشاوندی آنها دانسته و می گوید: «فسعد لا یخالف ابن عمه عبدالرحمن و عبدالرحمن صهر عثمان لا یختلفون فیولیها عبدالرحمن عثمان اویولیها عثمان عبدالرحمن» [۴۸].
سعد با پسر عمویش عبدالرحمان مخالفت نمی کرد و عبدالرحمان داماد عثمان بود با هم اختلاف نمی کردند، عبدالرحمان عثمان را به خلافت بر می گزید یا عثمان عبدالرحمان را.
و علی(علیه السلام) هم بر این مسأله واقف بود که عبدالرحمان جانب خویشاوندی را رعایت خواهد کرد و لذا وقتی عثمان به علی (علیه السلام) پیشنهاد نمود که خوب است ما هر دو نفر به عبدالرحمان وکالت دهیم تا هر چه او صلاح دید اقدام کند مخالفت کرد و حاضر نبود وی را وکیل کند. و فرمود: «من به شرطی که عبدالرحمان جانب خویشاوندی را با تو نادیده گیرد و رضای حق و مصلحت امت را در نظر بگیرد او را به حکمیت می پذیرم» [۴۹].
و از طرفی خلیفه تهدید کرده بود که کسی حق مخالفت ندارد و عثمان چون تأنی و مخالفت علی(علیه السلام) را دید گفت: «یا علی مخالفت جایز نیست برابر وصیت خلیفه هر کس مخالفت کند جز کشته شدن راه دیگری ندارد تو هم عبدالرحمان را به حکمیت برگزین».
علی(علیه السلام) به ناچار پذیرفت. عبدالرحمان مردم را در مسجد جمع کرد تا در حضور مهاجر و انصار رأی خود را اعلام کند و به ظاهر مشورت کند. در مسجد بعضی از صحابه بزرگ همچون عمار و یاسر و مقداد ـ رضی الله عنهم ـ موقعیت ممتاز حضرت علی(علیه السلام) و اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) را بیان کردند و از عبدالرحمان خواستند که علی(علیه السلام) را به خلافت برگزیند [۵۰].
آن گاه عبدالرحمان برای این که تظاهر به بی طرفی و بی نظری کند، اول به طرف علی رفت و گفت: «یا علی من هم مصلحت در آن می بینم که امروز همه مسلمین با تو بیعت کنند ولی شما هم به شرط این که طبق دستور خدا و سنّت پیامبر(صلی الله علیه وآله) و روش دو خلیفه قبلی حکومت کنید» [۵۱].
علی(علیه السلام) فرمود: «من به دستور الهی و سنّت پیغمبر(صلی الله علیه وآله) و روش و اجتهاد خودم که همان رضای خدا و سنّت پیامبر است رفتار می کنم نه به روش دیگران» [۵۲]. آن گاه به طرف عثمان رفت و همان جمله را تکرار کرد و عثمان پذیرفت.
عبدالرحمان دست بیعت به عثمان داد و او را به خلافت برگزید [۵۳]. و سایر اعضای شورا به تبعیت عبدالرحمان بیعت کردند. علی(علیه السلام) با حالت غضب ایستاده بود. عبدالرحمان گفت بیعت کن و الا گردنت زده خواهد شد!.
از این مطلب فهمیده می شود که علی(علیه السلام) سیره و نوع حکومت دو خلیفه قبلی را قبول نداشت و به آنان اعتراض داشت و حاضر نبود این شرط را بپذیرد.
در تاریخ طبری و ابن اثیر آمده که وقتی عبدالرحمان با عثمان بیعت کرد حضرت علی(علیه السلام) فرمود:
«حبوته حبوة دهر، لیس هذا اول یوم تظاهرتم فیه علینا فصبر جمیل و الله المستعان علی ما تصفون و الله ما ولّیتَ عثمانَ الاّ لیرد الامر الیک و الله کلُّ یوم فی شأن» [۵۴].
بخشیدی مدتی از زمان حکومت را. این اولین روزی نیست که بر علیه ما کار می کنید، جز صبر راه دیگری را در پیش نمی گیرم و خدا را کمک می گیرم به آنچه شما نسبت می دهید. به خدا سوگند تو عثمان را به حکومت برنگزیدی مگر این که بعد از او حکومت به تو باز گردد و خدا هر روزی در کار جدیدی است.
خلاصه، علل زیر را می توان علت های انتخاب شدن عثمان به خلافت دانست:
۱ ـ خلیفه دوم عبدالرحمان را نسبت به بقیه برتری داده بود و انتخاب وی را ملاک می دانست.
۲ ـ طبق گفته طبری و سایرین و اظهارات خود حضرت رابطه خویشاوندی باعث شده بود سعد و عبدالرحمان و عثمان یک رأی داشته باشند.
۳ ـ طبق تصریح بخاری طلحه هم حقش را به عثمان داد و به نفع او کنار رفت.
۴ ـ تنها زبیر موافق حضرت بود و او هم قدرت مخالفت نداشت چون خلیفه دوم گفته بود که که کسی حق ندارد با رأی اکثریت و نظر عبدالرحمان مخالفت کند چون در صورت مخالفت گردنش زده خواهد شد.
۵ ـ شروطی که برای بیعت برای حضرت گذاشته بودند مورد موافقت حضرت قرار نگرفت و این نشانگر این است که حضرت علی(علیه السلام) به سیره و نوع حکومت آنان اعتراض داشت.
۶ ـ از علت های اصلی و عمده که هیچ کس طاقت حکومت آن حضرت را نداشت شدت عدالت آن حضرت بود که همه را به یک چشم نگاه می کرد و دنیا پرستان و قدرت طلبان در حکومت وی جایگاهی برای خویش نمی یافتند.